اقتصاد انرژی
سعید راسخی؛ سارا قنبرتبار
چکیده
بهکارگیری منابع طبیعی بهویژه انرژی برای رفاه اقتصادی ضروری است، با این حال، مصرف فزاینده این منابع موجب نگرانیهای توسعه پایدار شده است. هدف اصلی پژوهش حاضر، بررسی پویایی جداسازی رشد اقتصادی، مصرف انرژی و دیاکسیدکربن در ایران طی دوره زمانی 2020-2000 با استفاده از روش تاپیو[1] (2005) و رویکرد تحلیل عاملی با تمرکز بر سه سطح از مصرف انرژی ...
بیشتر
بهکارگیری منابع طبیعی بهویژه انرژی برای رفاه اقتصادی ضروری است، با این حال، مصرف فزاینده این منابع موجب نگرانیهای توسعه پایدار شده است. هدف اصلی پژوهش حاضر، بررسی پویایی جداسازی رشد اقتصادی، مصرف انرژی و دیاکسیدکربن در ایران طی دوره زمانی 2020-2000 با استفاده از روش تاپیو[1] (2005) و رویکرد تحلیل عاملی با تمرکز بر سه سطح از مصرف انرژی (اولیه، نهایی و مفید) است. براساس نتایج تحقیق حاضر، نخست، رشد اقتصادی ایران طی دوره زمانی مورد بررسی اغلب با جداسازیهای منفی (در هر سه سطح انرژی) همراه شده است. این جداسازی منفی در انرژی مفید و انرژی نهایی نسبت به انرژی اولیه قویتر ظاهر شده است. با تجزیه مصرف انرژی، جداسازی منفی در مؤلفه های مختلف انرژی نیز تأیید شده است. دوم، جداسازی ضعیف بین مصرف انرژی و آلودگی (انتشار CO2) که طی دوره مورد بررسی و در سطوح مختلف انرژی تأیید شده است، شدت جداسازی منفی انرژی از آلودگی در سطوح پایینتر انرژی قویتر بوده است. سوم، جداسازی رشد اقتصادی و آلودگی شباهت زیادی به جداسازی رشد اقتصادی و مصرف انرژی دارد. به نظر میرسد عدم کارایی در مصرف انرژی، عدم دسترسی به تکنولوژیهای نوین و نبود ساختارهای مناسب که میتواند ناشی از نداشتن راهبرد مشخص در توسعه پایدار باشد، موجب جداسازی منفی انرژی، آلودگی و رشد اقتصادی شده است. توصیه اصلی این پژوهش، اولویتگذاری روی کارایی انرژی در سطوح مختلف انرژی همراه با سرمایه گذاری در زیرساخت و فناوری انرژی است. [1]. Tapio, P.
اقتصاد انرژی
سیدمحمدقائم ذبیحی؛ فاطمه اکبری؛ نرگس صالح نیا
چکیده
ارتباط بین ریسکهای اقتصادی، مالی و سیاسی با انتشار کربن (CO2) به عنوان یکی از چالشهای بزرگ جهانی موردتوجه است. لذا، تأثیر این سه عامل بر انتشار کربن بسیار حائز اهمیت است. بر این اساس، پژوهش حاضر به دنبال بررسی نقش ریسکهای اقتصادی، مالی و سیاسی در کاهش سرانه انتشار کربن با بهرهگیری از رویکرد بسیار جدید مدلسازی رگرسیون کوانتایل ...
بیشتر
ارتباط بین ریسکهای اقتصادی، مالی و سیاسی با انتشار کربن (CO2) به عنوان یکی از چالشهای بزرگ جهانی موردتوجه است. لذا، تأثیر این سه عامل بر انتشار کربن بسیار حائز اهمیت است. بر این اساس، پژوهش حاضر به دنبال بررسی نقش ریسکهای اقتصادی، مالی و سیاسی در کاهش سرانه انتشار کربن با بهرهگیری از رویکرد بسیار جدید مدلسازی رگرسیون کوانتایل بر کوانتایل (QQR) در بازه زمانی سالانه 1990 تا 2018 است. رابطه آماری بین متغیرهای ذکرشده در بستر نرمافزارهای Eviews12 و Matlab2022 برای کشور ایران مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج به دست آمده، بیانگر آن است که متغیر ریسک اقتصادی در تمام کوانتایلها (0.05 تا 0.95) تأثیر مثبت بر سرانه انتشار کربن در تمام کوانتایلها (0.05 تا 0.95) داشته است و این ارتباط مثبت در کوانتایلهای (0.3 تا 0.95) متغیر ریسک اقتصادی و کوانتایلهای (0.05 تا 0.45) سرانه انتشار کربن نسبتاً قویتر بوده است؛ متغیر ریسک مالی در تمام کوانتایلها (0.05 تا 0.95) تأثیر مثبت بر سرانه انتشار کربن در تمام کوانتایلها (0.05 تا 0.95) داشته است و این ارتباط مثبت در کوانتایلهای (0.05 تا 0.95) متغیر ریسک مالی و کوانتایلهای (0.4 تا 0.55) سرانه انتشار کربن قویتر بوده است؛ همچنین متغیر ریسک سیاسی در تمام کوانتایلها (0.05 تا 0.95) تأثیر مثبت بر سرانه انتشار کربن در تمام کوانتایلها (0.05 تا 0.95) داشته است و این ارتباط مثبت در کوانتایلهای (0.05 تا 0.35) متغیر ریسک سیاسی و کوانتایلهای (0.45 تا 0.55) سرانه انتشار کربن قویتر بوده است. بدینترتیب، لزوم توجه به ثبات اقتصادی، مالی و سیاسی در کشور ایران برای بهبود کیفیت محیطزیست و کاهش انتشار کربن از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است.
اقتصاد انرژی
علی فریدزاد؛ شمسی قاسمی؛ مهدی احراری
چکیده
بررسی مطالعات تجربی در زمینه بیمه پروژههای بالادستی نفت و گاز نشان میدهد که پیش از این تعیین حق بیمه و شرایط پذیرش ریسک توسط شرکتهای بیمه داخلی و کنسرسیومهای بیمهای در کشور به نرخگذاری شرکتهای بیمهگر اتکایی بینالمللی وابسته است. هماکنون با وجود تحریمها و محدودیتهای موجود در تعیین نرخ و شرایط به منظور بیمهگری ...
بیشتر
بررسی مطالعات تجربی در زمینه بیمه پروژههای بالادستی نفت و گاز نشان میدهد که پیش از این تعیین حق بیمه و شرایط پذیرش ریسک توسط شرکتهای بیمه داخلی و کنسرسیومهای بیمهای در کشور به نرخگذاری شرکتهای بیمهگر اتکایی بینالمللی وابسته است. هماکنون با وجود تحریمها و محدودیتهای موجود در تعیین نرخ و شرایط به منظور بیمهگری مستقیم و اتکایی داراییهای نفتی، نیاز است تا روشی برای تعیین حق بیمه تبیین شود که میتواند حتی در شرایط عادی که شرکتهای بیمهگر داخلی برای اخذ نرخ و شرایط به بیمهگران اتکایی خارجی مراجعه میکنند به موازات آن امکان تعیین نرخ و شرایط را برای این شرکتها فراهم آورد. بر این اساس، پژوهش حاضر، روش تجربی برای تعیین نرخ و حق بیمه دارایی نفتی مبتنی بر ارزشگذاری ریسکی و رویکرد Var پولی، تبیین و طراحی کرده است که وجوه توسعهای و کاربردی وسیعی درحوزه بیمههای نفت و انرژی خواهد داشت. نتایج نشان داد که روش پژوهش به طور معناداری توانایی تعیین حق بیمه دارایی های نفتی را در حد استانداردهای بینالمللی، مبتنی بر نظرات خبرگان و سایر ملاحظات داخلی دارد.
اقتصاد انرژی
داود دانش جعفری؛ محمدمهدی حاجیان؛ جواد جعفرزاده
چکیده
در قراردادهای بلندمدت گازی معمولا این ریسک برای فروشنده وجود دارد که خریدار از تحویل گرفتن مبیع سر باز زند. به همین دلیل شرط تعهد به دریافت یا پرداخت در قراردادهای اینچنینی مرسوم شده است. شرط تعهد به دریافت، شرطی است که خریدار را در قرارداد فروش گاز متعهد میکند تا حتی در صورتی که حجم گاز مورد توافق را دریافت نکند، بخشی از ثمن قرارداد ...
بیشتر
در قراردادهای بلندمدت گازی معمولا این ریسک برای فروشنده وجود دارد که خریدار از تحویل گرفتن مبیع سر باز زند. به همین دلیل شرط تعهد به دریافت یا پرداخت در قراردادهای اینچنینی مرسوم شده است. شرط تعهد به دریافت، شرطی است که خریدار را در قرارداد فروش گاز متعهد میکند تا حتی در صورتی که حجم گاز مورد توافق را دریافت نکند، بخشی از ثمن قرارداد را که به صورت درصدی از کل معین میشود به فروشنده بپردازد. پرسش اصلی آن است که آیا این شرط کارایی اقتصادی نیز دارد؟ به بیان نظریه بازی، آیا تعادل بلندمدت بین خریدار و فروشنده گزینه وجود این شرط در قرارداد خواهد بود یا خیر؟ برای پاسخ به این سوال ابتدا با مفهوم نظریه بازی تکاملی، تصویری از قراردادهای قبل از وجود این شرط و بعد از شکلگیری آن را نمایش دادهایم. سپس با تنظیم فرم نرمال بازی و با بهرهگیری از نرمافزار پایتون، این بازی را به میزان هزار مرتبه تکرار کردهایم که نتایج آن نشان میدهد پذیرش شرط تعهد به دریافت یا پرداخت تعادل پایدار تکاملی خواهد بود. از این منظر گنجاندن چنین شرطی در قرارداد کارایی اقتصادی ایجاد کرده و توصیه سیاستی در این زمینه برای سیاستگذار این خواهد بود که با گنجاندن چنین شرطی، درآمد قطعی کمتر را به درآمد احتمالی بیشتر ترجیح دهند.
اقتصاد انرژی
آیدا واقف؛ زهرا عبدالمحمدی
چکیده
در کشورهای نفتخیز بررسی جایگاه بخش نفتوگاز در سطح ملی و منطقهای از اهمیت ویژهای برخوردار است. در ادبیات مربوط به الگوهای داده-ستانده برای بررسی جایگاه بخشهای اقتصادی دو روش سنتی و حذف فرضی مورد استفاده قرارمیگیرد که به دلیل مبنا قراردادن ستانده، دچار احتساب مضاعف پیوندها و ناتوانی در تبیین وضعیت رفاهی هستند. مقاله حاضر ...
بیشتر
در کشورهای نفتخیز بررسی جایگاه بخش نفتوگاز در سطح ملی و منطقهای از اهمیت ویژهای برخوردار است. در ادبیات مربوط به الگوهای داده-ستانده برای بررسی جایگاه بخشهای اقتصادی دو روش سنتی و حذف فرضی مورد استفاده قرارمیگیرد که به دلیل مبنا قراردادن ستانده، دچار احتساب مضاعف پیوندها و ناتوانی در تبیین وضعیت رفاهی هستند. مقاله حاضر برای رفع این مسئله و ارائه تصویر واقعبینانهای از جایگاه بخش نفتوگاز در اقتصاد ملی و منطقهای، مقایسهای تطبیقی بین دو کشور ایران و کانادا و دو استان نفتخیز آنها (خوزستان و آلبرتا) با استفاده از رویکرد تولیدبهتولید در قالب الگوی نظری سرافا-پاسینتی-لئونتیف برمبنای سنجش اثرات القایی ارزشافزوده بخشها ارائه دادهاست. نتایج حاکی از آن است که بخش نفتوگاز در ایران و خوزستان به ترتیب 0/0435 و 0/0372 و در کانادا و آلبرتا 0/3173 و 0/4382 واحد، ارزشافزوده القایی به صورت مستقیم و غیرمستقیم برای سایر بخشها ایجاد کردهاست. این ارقام نشاندهنده درهمتنیدگی بیشتر این بخش با سایر بخشها در سطح ملی و منطقهای در کانادا بهعنوان یک کشور توسعهیافته نسبت به کشور درحالتوسعهای مانند ایران بودهاست. بخش خدمات و صنعت در تجزیه شاخص اثرات القایی ارزشافزوده بخش نفتوگاز بر سایر بخشها، در کشورها و استانهای مورد بررسی، رتبه اول و دوم را در جذب ارزشافزوده القایی این بخش داشتهاند. برایناساس توصیه میشود سیاستهای توسعه ملی و منطقهای در راستای محدودکردن خامفروشی در این بخش و ایجاد ساختارهای مناسب در سایر بخشها در جهت جذب حداکثری ارزشافزوده القایی از بخش نفتوگاز جهتدهی شوند.