نویسنده
دکترای اقتصاد ، دانشیار ، دانشکده اقتصاد ، دانشگاه علامه طباطبایی
چکیده
در این مقاله نخست به بررسی نقش انتظارات عقلایی، نقد لوکاس و مسئله ناکارآمدی سیاستی در کاربردهای اقتصادی نظریه کنترل بهینه میپردازیم و سپس ناسازگاری زمانی در کنترل بهینهء مدلهای اقتصاد کلان با انتظارات عقلایی را بررسی میکنیم. تأثیر «اعتبار و حسن شهرت» و فضای تصادفی بر مسئله ناسازگاری در انتخاب پویا، و این سئوال که چگونه پیشرفتهای نظری در کنترل بهینه مدلهای اقتصاد کلان با انتظارات آیندهنگر میتواند دستاوردهایی برای ساخت مدلهای اقتصاد سنجی داشتهباشد از دیگر مباحثی است که در این مقاله به آن پرداختهشدهاست. این مقاله مبتنی بر نگرش تاریخی میباشد و قلمرو تجزیه و تحلیل، محدود به مطالعه دستاوردهای قرن بیستم میلادی است.
کلیدواژهها