یعقوب اندایش؛ سید کمال صادقی؛ زهرا کریمی تکانلو؛ محمد علی متفکرآزاد؛ حسین اصغرپور
چکیده
هر کشوری با توجه به موقعیت زیستی آن ظرفیتی در جذب آلایندهها دارد. با افزایش تولید، جمعیت و مصرف مستقیم و غیرمستقیم انرژیهای فسیلی، انتشار آلایندهها از جمله دیاکسید کربن افزایش یافته و اثرات مخربی به محیط زیست وارد مینماید. بهطوریکه موجب عدم تعادل در گازهای گلخانههای، گرمتر شدن زمین، تغییرات اقلیمی و آب هوایی و به خطر ...
بیشتر
هر کشوری با توجه به موقعیت زیستی آن ظرفیتی در جذب آلایندهها دارد. با افزایش تولید، جمعیت و مصرف مستقیم و غیرمستقیم انرژیهای فسیلی، انتشار آلایندهها از جمله دیاکسید کربن افزایش یافته و اثرات مخربی به محیط زیست وارد مینماید. بهطوریکه موجب عدم تعادل در گازهای گلخانههای، گرمتر شدن زمین، تغییرات اقلیمی و آب هوایی و به خطر افتادن زندگی انسانها و جانداران شده است. بسته به اینکه بخشهای تولیدی و خانوارها به چه صورت از کالاها و خدمات و با چه نوع تکنولوژی استفاده نمایند بُعد اثرات مخرب میتواند متفاوت باشد. ردپای بوم شناختی کربن روشی برای سنجش اثر انسانها بر انتشار کربن است. این پژوهش با هدف سنجش ردپای کربن خانوارها در تلاش است به این سؤالات پاسخ دهد: ردپای بوم شناختی کربن دهکهای خانوارها به تفکیک دهکهای شهری و روستایی چه مقدار است؟ کدام دهکها ردپای بوم شناختی کربن بیشتری دارند؟ در کل خانوارها چند درصد از کل ردپای بوم شناختی کربن در کشور را تشکیل میدهند؟ و سرانه ردپای بوم شناختی کربن هر نفر در هر دهک چقدر است؟ روش بکارگرفته شده مبتنی بر ماتریس حسابداری اجتماعی سال1390 میباشد. یافتههای تحقیق حاکی از آن است که در سال 1390 کل ردپای خالص مستقیم و غیرمستقیم کربن در کشور 517 میلیون تن است که سهم خانوارها 64 درصد و مابقی مربوط به مصرفی نهایی دولت، صادرات و سایر مصارف است. ردپای خانوارهای شهری بیشتر از خانوارهای روستایی و دهکهای بالای درآمدی بیشتر از سایر دهکها است. دهک دهم شهری 11 برابر دهک اول، دهک دهم روستایی 9 برابر دهک اول و دهک دهم شهری 4 برابر دهک دهم روستایی ردپای کربن بهجای گذاشتهاند. سرانه ردپای کربن یک ایرانی 4429 کیلوگرم در سال است بهطوریکه یک نفر در دهک اول شهری 1124 کیلوگرم، دهک دهم شهری 17134 کیلوگرم، دهک اول روستایی 965 کیلوگرم و دهک دهم روستایی 9803 کیلوگرم در سال ردپای کربن بهجای میگذارند. با توجه به یافتههای فوق میتوان گفت که افراد با درآمد بیشتر ردپای کربن بیشتری در اقتصاد ایران از خود بهجای میگذارند.
علی اصغر بانوئی؛ محمد جلوداری ممقانی؛ یعقوب اندایش؛ حسن علیزاده؛ مینا محمودی
دوره 6، شماره 20 ، مهر 1383، ، صفحه 27-53
چکیده
در این مقاله، وابستگی های متقابل سه بخش اصلی اقتصاد کشور یعنی کشاورزی، صنعت و خدمات را در دو رویکرد ماتریس حسابداری اجتماعی؛ رویکرد ماتریس ضرایب فزاینده متعارف و رویکرد ضرایب فزاینده تجزیه شده در قالب تحلیل مسیر ساختاری مطالعه و محاسبه می کنیم. رویکرد اول، تاثیر توسعه و گسترش یک حساب بر حساب دیگر را به طور همه جانبه به دست می دهد. اما ...
بیشتر
در این مقاله، وابستگی های متقابل سه بخش اصلی اقتصاد کشور یعنی کشاورزی، صنعت و خدمات را در دو رویکرد ماتریس حسابداری اجتماعی؛ رویکرد ماتریس ضرایب فزاینده متعارف و رویکرد ضرایب فزاینده تجزیه شده در قالب تحلیل مسیر ساختاری مطالعه و محاسبه می کنیم. رویکرد اول، تاثیر توسعه و گسترش یک حساب بر حساب دیگر را به طور همه جانبه به دست می دهد. اما از اینکه تاثیر مذکور چه مسیرهایی را طی می کند و نقش فعالیت های تولیدی، عوامل تولید و نهادهای داخلی جامعه در فرایند تولید چیست، اطلاعی به دست نمی دهد. این خود می تواند محدودیت هایی را هم برای تحلیل گر و هم برای سیاست گزار فراهم کند. رویکرد دوم، ضمن اینکه مسیرهای مختلف ناشی از تاثیر توسعه و گسترش یک حساب بر حساب دیگر را آشکار می کند، حلقه ها، مدارها و شبکه هایی راکه در هر مسیر ایجاد می شود به صورت کمی نشان می دهد و به این ترتیب، می تواند زمینه تحلیل اقتصادی ـ اجتماعی را در یک نظام پیچیده فرایند تولید در جهت سیاست گزاری فراهم کند. با استفاده از ماتریس حسابداری اجتماعی سال 1375، رویکردهای فوق را برای اقتصاد ایران مطالعه و نشان می دهیم که ماتریس ضرایب فزاینده متعارف فقط زمینه اتخاذ سیاست گزاری اقتصادی را در خصوص توسعه و گسترش بخش ها فراهم می آورد، حال آنکه شناسایی مسیرهایی که از تجزیه تاثیر همه جانبه حاصل می شود، این امکان را فراهم می آورد که صرف اتخاذ سیاست های اقتصادی موجب افزایش تولید نخواهد شد. تحقق این امر نیاز به سیاست گزاری های همزمان اقتصادی و اجتماعی دارد.