دانشگاه علامه طباطبائیپژوهشهای اقتصادی ایران1726-0728216720160621Testing the Relationship between Income Inequality and Life Expectancy in Selected Countries with Neutralizing Statistical Artifactبررسی رابطه نابرابری درآمدی و امید به زندگی در کشورهای منتخب با خنثیسازی اثر تصنع آماری124723410.22054/ijer.2016.7234FAابوالقاسممهدوی مزدهدانشیار، گروه اقتصاد نظری، دانشکده اقتصاد دانشگاه تهرانمحمدحسینمعماریاندانشجوی کارشناسی ارشد، اقتصاد انرژی، دانشکده اقتصاد دانشگاه تهرانمصطفیمحبی مجددانشجوی کارشناسی ارشد، اقتصاد محیط زیست، دانشکده اقتصاد دانشگاه تهرانJournal Article20170410There have been many conflicting studies on income inequality and life expectancy in the past four decades. It seems that many of these studies are affected by a statistical artifact which could lead to measurement error. In this paper, after correcting the statistical artifact, we examine the relationship between Gini coefficient (as an index for income inequality) and life expectancy (as an index for public health). To this end, this study uses panel data with random effects for 19 countries (including Iran) over the period 2004 -2012. After correcting the statistical artifact, the results did not suggest any particular association between income inequality and life expectancy.
<em>در چهار دهه گذشته مطالعات بسیاری به بررسی و بحث پیرامون رابطه نابرابری درآمدی و امید به زندگی پرداختهاند. به نظر میرسد بسیاری از این مطالعات از یک اثر تصنع آماری متأثر شدهاند که میتواند به نتیجهگیری اشتباه منجر شود. در این پژوهش، رابطه بین ضریب جینی (بهعنوان معیاری از نابرابری درآمدی) و امید به زندگی (بهعنوان معیاری از سلامت) پس از خنثیسازی اثر تصنع آماری بررسی شده است. بدین منظور 19 کشور منتخب با درآمد سرانه نزدیک (شامل ایران)، در دوره زمانی 2012-2004 با بهرهگیری از روش دادههای پانل با اثرات تصادفی </em> <em>مورد بررسی قرار گرفتهاند. نتایج بهدست آمده بعد از خنثیسازی اثر تصنع آماری حاکی از غیرمعنادار بودن اثر نابرابری درآمدی بر امید به زندگی است.</em>https://ijer.atu.ac.ir/article_7234_b30238ed3a85c11f548f37a3dc9dd85c.pdfدانشگاه علامه طباطبائیپژوهشهای اقتصادی ایران1726-0728216720160621Influential Factors on Religious Expenditures in Urban and Rural Regions of Iran: Barro’s Approachعوامل مؤثر بر هزینههای مذهبی شهری و روستایی در ایران؛ رویکرد «برو»2551723510.22054/ijer.2016.7235FAیدالهدادگراستاد اقتصاد، گروه اقتصاد دانشگاه شهید بهشتیروحالهنظریدانشجوی دکترای اقتصاد دانشگاه فردوسی مشهدفاطمهفهیمیفردانشجوی دکترای اقتصاد دانشگاه علامه طباطبائیJournal Article20170410Investigating the behavior of religious households is among the important subjects in Islamic countries. As there are religious expenditures in consumption basket, recognizing factors affecting these expenditure is significantly important. By using income-expenditure data, and probit method, this paper is analyzing the case of Iran, in urban and rural regions during 2014. The variables include payment to charity funds, age, literacy level, household dimensions, employment, marriage situation, and home ownership. The results show that there is a positive and significant relationship between the above variables and the religious payments. The household dimension, however, does indicate a negative impact on religious payments. The literacy in rural areas and employment in urban areas do have much more impact relatively. Finally, this research is an implicit testing of Barro’s hypothesis (negative relationship between religious behavior at one hand and prosperity and literacy on the other).<em>ارزیابی رفتار خانوارهای مذهبی، از موضوعهای مهم اقتصاد، بهطور کلی و بهویژه در کشورهای اسلامی است. چون در سبد مصرفی برخی خانوارها بهجز هزینههای عادی، هزینههای مذهبی مطرح است، ازاینرو، شناسایی عوامل مؤثر بر رفتار مذهبی خانوارهای جامعه از اهمیت بسزایی برخوردار است. این مقاله، با استفاده از رویکرد داده</em><em></em><em>های خرد و براساس اطلاعات درآمد- هزینه خانوار در سال 1393، به تفکیک مناطق شهری و روستایی با روش پروبیت به بررسی عوامل مؤثر بر هزینه</em><em></em><em>های مذهبی در ایران پرداخته است. متغیرهای به کار گرفته شده عبارتاند از: پرداختی به صندوق صدقات، سن، وضعیت سواد، بُعد خانوار، وضعیت اشتغال، وضعیت تأهل، وضعیت مالکیت خانه و درآمد سرپرست خانوار. نتایج بیانکننده آن است که در هر دو مناطق شهری و روستایی، افزایش سن، دارا بودن شغل، متأهل بودن، مالک خانه بودن و درآمد سرپرست خانوار اثر مثبت و معناداری بر پرداخت هزینه مذهبی دارد، اما بُعد خانوار اثر منفی و معناداری بر پرداخت هزینه</em><em></em><em>های مذهبی دارد. از سوی دیگر، با توجه به اثر نهایی محاسبه شده، متغیر درآمد در مناطق روستایی و شهری دارای اثرگذاری بیشتری نسبت به سایر متغیرها بوده</em><em></em><em> است. همچنین یک هدف ضمنی این مطالعه، انجام نوعی ارزیابی ضمنی از مطالعه «برو<sup><strong><sup>[1]</sup></strong></sup>» اقتصاددان معروف است. با توجه به نتایج مقاله، سطح سواد و بهبود شرایط زندگی مادی و اقتصادی، بر رفتار مذهبی و انجام هزینههای مذهبی ایران اثر مثبت دارد، ازاینرو، نتیجه مورد نظر «برو» در ایران مورد تأیید است.</em><br /> <br clear="all" /><br /> <br /> [1]- Robert Barrohttps://ijer.atu.ac.ir/article_7235_3bd62726002844ca659bacd122b7782e.pdfدانشگاه علامه طباطبائیپژوهشهای اقتصادی ایران1726-0728216720160621The Effect of Subsidy Reform Program on Food Security in Iranتأثیر اجرای سیاست هدفمندسازی یارانهها بر امنیت غذایی در ایران5382723610.22054/ijer.2016.7236FAسیدصفدرحسینیاستاد، گروه اقتصاد کشاورزی، دانشگاه تهرانمحمدرضاپاکروان چرودهدکترای تخصصی، اقتصاد کشاورزی، دانشگاه تهرانحبیباللهسلامیاستاد، گروه اقتصاد کشاورزی، دانشگاه تهرانJournal Article20170410One of the main approaches to achieve food security is redistribution measures such as the subsidy reform program with the aim of social justice and improved welfare of low-income groups. In this study, we analyzed the effect of the implementation of targeted subsidies program on food security in Iran during 2005-2012. A model of food security was estimated after calculating the adult’s energy intake through household’s consumption information. We found an inverse relationship between the subsidy reform program and food security among Iranian households. Due to this program, food prices increased and households’ real income decreased. The results of these changes are the increased cost of living and decreased share of income spent on food.
<em>یکی از مهمترین رویکردهای دستیابی به امنیت غذایی، بحث تخصیص مجدد منابع با هدف برقراری عدالت اجتماعی و افزایش سطح رفاه گروههای کمدرآمد و توزیع مناسب درآمد یا همان بحث هدفمندسازی یارانههاست که از راهکارهای اساسی در تأمین امنیت غذایی این دسته از خانوارها به شمار میآید. ازاینرو، در مطالعه حاضر، اثر اجرای سیاست هدفمندسازی یارانهها بر امنیت غذایی خانوارهای ایرانی برای دوره زمانی 1391-1384، با استفاده از مدل لاجیت تحلیل و ارزیابی شد. پس از محاسبه مقدار انرژی دریافتی فرد بالغ با استفاده از اطلاعات هزینه- درآمد خانوار، بهعنوان شاخصی از امنیت غذایی، مدل مطالعه حاضر برآورد شد. نتایج نشان داد که </em><em>بین متغیر هدفمندسازی یارانهها و امنیت غذایی خانوارهای کشور ارتباط معکوسی برقرار است. با اجرای سیاست هدفمندسازی یارانهها، قیمت مواد غذایی افزایش و درآمد واقعی خانوارها کاهش یافته است. نتیجه این تغییرات، افزایش هزینههای زندگی و کاهش سهم هزینههای خوراک خانوارهاست. بنابراین، وضعیت خانوارها از لحاظ دسترسی به مواد غذایی بهعنوان یکی از ابعاد امنیت غذا و تغذیه با توجه به کاهش سطح درآمد واقعی در شرایط نامناسبی قرار دارد.</em>https://ijer.atu.ac.ir/article_7236_9f54c16465f6050a772e099031013234.pdfدانشگاه علامه طباطبائیپژوهشهای اقتصادی ایران1726-0728216720160621The Impact of Exchange Rate Overshooting on Employment in Agriculture, Industry and Service Sectors in Iranتأثیر جهش پولی نرخ ارز بر اشتغال بخشهای کشاورزی، صنعت و خدمات در ایران83112723710.22054/ijer.2016.7237FAوحیدفرزامعضو هیأت علمی و استادیار گروه اقتصاد دانشگاه ولیعصر(ع) رفسنجانفاطمهطالقانیدانشجوی دکترای اقتصاد، دانشگاه شهید باهنر کرمانربابهخیل کردیدانشجوی کارشناسی ارشد اقتصاد، دانشگاه ولیعصر(ع) رفسنجانJournal Article20170410The employment and access to job is one of the most basic needs of a community so that the increase in employment is seen as one of the indicators of development in societies. Given the importance of the issue, the aim of this study is to evaluate the effect of exchange rate overshooting on employment in agriculture, industry and service sectors in Iran during 1973- 2011 using the seemingly unrelated regression and vector error correction model. The results of vector error correction model indicate that due to expansion in money supply exchange rate increases and divergence from equilibrium path occurs which finally leads to adjustment in the long run. Also, the results of seemingly unrelated regression model show that employment in industry and service sectors is respectively negatively and positively affected by exchange rate overshooting, yet the impact of this overshooting on employment in agriculture sector is not significant. In this regard, the demand of labor in the industry sector compared to service and agriculture sectors was the most sensitive to exchange rate overshooting. In addition, capital stock in industry and service sectors has a positive impact on employment in each sector. <em>موضوع اشتغال و دستیابی افراد به شغل مورد نظر از اساسیترین نیازهای یک جامعه به شمار میآید، بهگونهای که افزایش اشتغال بهعنوان یکی از شاخصهای توسعهیافتگی جوامع تلقی میشود</em><em>. با توجه به اهمیت موضوع، هدف این پژوهش، بررسی تأثیر جهش پولی نرخ ارز بر اشتغال بخشهای کشاورزی، صنعت و خدمات در اقتصاد ایران طی سالهای <br /> 1390- 1352 و با کمک دو روش مدل تصحیح خطای برداری و رگرسیون بهظاهر نامرتبط است. نتایج حاصل از مدل تصحیح خطای برداری، حاکی از افزایش نرخ ارز به سبب انبساط حجم پول و در نتیجه، خارج شدن از مسیر تعادلی و تعدیل آن در بلندمدت است. همچنین نتایج رگرسیون بهظاهر نامرتبط بیانکننده تأثیرپذیری به ترتیب منفی و مثبت اشتغال بخشهای صنعت و خدمات از جهش نرخ ارز است، اما بخش کشاورزی نتواسته از این جهش به صورت معنادار برای افزایش اشتغال خود استفاده کند. در این راستا، تقاضا نیرویکار بخش صنعت در مقایسه با خدمات و کشاورزی بیشترین حساسیت را نسبت به جهش نرخ ارز داشته است. بهعلاوه، موجودی سرمایه بخشهای صنعت و خدمات تأثیر مثبتی بر اشتغال هر بخش دارند.</em>https://ijer.atu.ac.ir/article_7237_a76b5b80a9955f69af8baaba62e45e79.pdfدانشگاه علامه طباطبائیپژوهشهای اقتصادی ایران1726-0728216720160621Calculation of Value at Risk of Currency Portfolio for a Typical Bank by GARCH-EVT-Copula Methodبرآورد ارزش در معرض خطر پرتفوی ارزی یک بانک نمونه با روش GARCH-EVT-Copula113141723810.22054/ijer.2016.7238FAحسینراغفراستادیار دانشگاه الزهرا (س)، دانشکده علوم اجتماعی و اقتصادی، گروه اقتصادنرجسآجورلوکارشناس ارشد دانشگاه الزهرا (س)Journal Article20170410The purpose of this study is to calculate Value at Risk (VaR) of a selection of bank's currency portfolio, using GARCH-EVT-Copula (GEC) approach. Today's main challenge of a banking system is to calculate and quantify the risks that the system is encountered. There are numerous approaches to calculate the risks. Usually these approaches assume a common known distribution for the assets portfolio and generally a normal distribution is utilized for the experimental models. Nevertheless, the distributions of the assets are fat-tailed distribution and consequently normal distribution assumption may lead to inaccurate estimation. This article does not assume a specific asset distribution. This study applies autoregressive threshold variances (GJR-GARCH) for intertemporal individual's asset variable returns distribution. It also utilizes extreme value theory or the fat-tailed distributions and Coppola functions for all asset returns in an asset portfolio. In this study VaR is estimated using variance-covariance and historical simulation methods. Finally, in order to test the reliability of the applied models Kopic method is used. The sample data of the bank's currency portfolio consists of the market daily figures of the US Dollar, Japan's Yen, Turkish Lire, Emirate Dirham, Korean Won, and Euro exchange rates from March 21, 2007 till April 19, 2012. The results showed that the estimated VaR using GEC model is higher than the one estimated using the other two methods. They also show that reliability and precision of Kopic test is higher than those of variance-covariance and historical simulation models.
<strong> </strong><em>هدف این مقاله، محاسبه ارزش در معرض خطر پرتفوی ارزی یک بانک نمونه با استفاده از روش<br /> </em><em>GARCH-EVT-Copula (GEC</em><em>)</em><em> است. عمدهترین چالشی که امروزه صنعت بانکداری با آن مواجه بوده، درک مفهوم ریسک و به دنبال آن، اندازهگیری و کمی کردن ریسک است. روشهای مختلفی برای اندازهگیری ریسک وجود دارد، اغلب این روشها توزیع مشترک شناختهشدهای برای سبد دارایی فرض میکنند، بهطور معمول توزیع مشترک نرمال در مدلهای تجربی مورد استفاده قرار میگیرد، اما توزیع داراییها در اغلب موارد دنباله پهن هستند، در نتیجه، فرض نرمال بودن توزیع مشت</em><em>ر</em><em>ک بازدهی میتواند به برآورد نادرست </em><em>VaR</em><em> منجر شود. در این مقاله، توزیع مشخصی برای سبد دارایی فرض نمیشود. این مقاله از مدل خودرگرسیون همراه با ناهمسانی واریانس آستانهای (</em><em>GJR-GARCH</em><em>) برای توزیع بازدهای متغیر در طول زمان داراییهای فردی، همچنین تئوری مقدار فرین برای توزیعهایی که دنباله پهن هستند و توابع کاپولا برای ساختار وابسته به تمام داراییهای یک سبد دارایی استفاده کرده است. در این تحقیق، ارزش در معرض خطر از روشهای واریانس-کوواریانس و شبیهسازی تاریخی نیز محاسبه شده است. در نهایت، با استفاده از آزمون کوپیک که یکی از روشهای پیشآزمایی ارزش در معرض خطر است، اعتبار مدلها مورد سنجش و ارزیابی قرار گرفته است. نمونه آماری این مطالعه را نرخنامه های روزانه ارزهای دلار، یورو، وون کره، ین ژاپن، لیر ترک و درهم امارات در بازار از تاریخ 1/1/1386 تا تاریخ 31/1/1391 تشکیل میدهند، همچنین سبد ارزی یک بانک نمونه در تاریخ 31/1/1391 مورد بررسی قرار گرفته است. براساس نتایج حاصل</em><em>از تحقیق، ارزش در معرض خطر محاسبه شده توسط مدل </em><em> GEC</em><em>نسبت به دو مدل دیگر بیشتر است و براساس نتایج بهدست آمده از آزمون کوپیک، اعتبار و دقت مدل </em><em>GEC</em><em> نسبت به دو مدل دیگر بیشتر است.</em>https://ijer.atu.ac.ir/article_7238_bddcc8d373044e9523557fec0f10c39d.pdfدانشگاه علامه طباطبائیپژوهشهای اقتصادی ایران1726-0728216720160621Evaluation of Technological Change and its Impact on the Combination of Input and Scale of Production in Iranian Manufacturing Industriesارزیابی تغییرات تکنولوژی و تأثیر آن بر ترکیب نهاده و مقیاس تولید در صنایع کارخانهای ایران143179723910.22054/ijer.2016.7239FAمحمدنبیشهیکی تاشدانشیار گروه اقتصاد دانشگاه سیستان و بلوچستانجوادطاهرپوراستادیار دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطباییعلینوروزیکارشناس ارشد رشته علوم اقتصادی دانشگاه سیستان و بلوچستانJournal Article20170410In this study, by employing a flexible cost function we calculate the technological change measure and total factor productivity and examine the impact of technology on the combination of input and scale of production in Iranian manufacturing industries. According to the results of technological change at the average data level, total production cost of industry has decreased by an amount of 0.49 percent during the period 1996-2009. All 23 studied industries have deviation from input technology. In addition, technological change has led to saving in raw materials and to an increase in the use of three inputs of labor, capital, and energy. The technological change is non-neutral and has led to changes in production scale and based on the technology scale bias, technological change has led to a decrease in optimal production scale.<em>این پژوهش با بهکارگیری یک تابع هزینه انعطافپذیر، به محاسبه شاخص تغییرات تکنولوژی، بهرهوری کل عوامل و تأثیر تکنولوژی بر ترکیب نهاده و مقیاس تولید بخش صنعت ایران پرداخته است. با توجه به محاسبه مقادیر تغییرات تکنولوژی در سطح متوسط دادهها، هزینه کل تولید صنعت دچار کاهشی 49/0 درصدی طی سالهای 1375 تا 1388 شده است. تمام 23 صنعت مورد مطالعه، دارای انحراف از تکنولوژی نهاده بوده و تغییرات تکنولوژی موجب ذخیره مهمترین نهاده تولید، یعنی مواد اولیه شده و در سمتی دیگر، موجب افزایش بهکارگیری از سه نهاده نیروی کار، سرمایه و انرژی شده است. تغییرات تکنولوژی علاوه بر اینکه غیرخنثی است، موجب تغییر در مقیاس تولید شده و براساس ضریب انحراف تکنولوژی مقیاس تولید، تغییر تکنولوژی موجب کاهش در مقیاس بهینه تولید شده است. </em>https://ijer.atu.ac.ir/article_7239_f9afd43c9ebf0e151300b6404340f7f3.pdfدانشگاه علامه طباطبائیپژوهشهای اقتصادی ایران1726-0728216720160621Price Bubble in the Iranian Housing Market Based on the Structural Model of Housing Price Determinationحباب قیمتی در بازار مسکن ایران مبتنیبر مدل ساختاری تعیین قیمت مسکن181210724010.22054/ijer.2016.7240FAجوادعابدینیدکترای اقتصاد دانشگاه نانت فرانسهحسنابراهیمیکارشناس ارشد اقتصاد دانشگاه صنعتی شریفسیدحامدفهیمی فرددانشجوی دکترای اقتصاد دانشگاه فردوسی مشهدJournal Article20170410During two last decades, Iranians have faced with a wide and substantial increase in housing prices, especially in great metropolitans such as Tehran, Mashhad, Isfahan and Shiraz. This easily could be imputed to a high inflation which significantly impeded the access to housing for low and medium income families. This study uses a structural model to recognize the influential factors of such a rise in housing prices and to show whether there is any price bubble in market. The model consists of both supply and demand side determinants to explain the price changes across Iranian provinces over 1375-1390(2011-1996), in a panel data context. In particular, we use a longer and larger database which also includes more number of influential factors. Some specific features of data such as non-stationarity and cointegration have been also taken into account. Our results show that, in contrast to the common thought, there is no price bubble in the Iranian housing sector. That is, the structural model could well explain the rapid increase in Iranian house prices during the last decade. In particular, we find that the expansionary monetary policies of the government, the land price for urban uses, along with the increase of the real demand for housing are the main reasons of the past inflation in the sector. On the average, one percent increase in the urban land price or liquidity, ceteris paribus, leads to, respectively, 0.375 and 0.5 percent increase in house prices. <em>در</em><em>این مطالعه، مدل ساختاری برای تعیین قیمت مسکن</em><em>و شناسایی حباب قیمتی</em><em> در استانهای مختلف ایران طی دوره زمانی</em><em>1389-1375 بسط داده شده است. مدل تجربی تحقیق مبتنیبر چهارچوب نظری قیمتگذاری مسکن براساس ارزش حال دارایی است. بهطور خاص، تصریح میشود</em><em>که قیمت مسکن میتواند تحت تأثیر انتقالهای عرضه و تقاضا مانند درآمد سرانه محلی، قیمت زمین، هزینه ساختوساز و حجم نقدینگی تعیین شود. ویژگی ممتاز تحقیق حاضر، استفاده از مجموعه کاملتری از متغیرهای اثرگذار، لحاظ کردن همزمان تغییرات زمانی و بخشی متغیرها در چهارچوب دادههای تابلویی (پانل)، بررسی ویژگیهای مهمی مانند مانایی و همانباشتگی متغیرها و تعیین الگوی قیمتگذاری مسکن در کشور است. نتایج تحقیق حاضر، فرضیه وجود حباب قیمتی را در بازار مسکن ایران رد کرده و مدعی است که افزایشهای مداوم طی دهههای گذشته در قیمت مسکن توسط متغیرهای ساختاری مانند هزینههای تولید، حجم نقدینگی و رشد مؤثر تقاضا توضیح داده میشوند. علاوه بر این، برآوردها نشان میدهد، قیمت زمین (با کاربری مسکونی) و حجم نقدینگی مهمترین</em><em>عوامل</em><em>رشد</em><em>قیمت</em><em>مسکن</em><em>در</em><em>ایران بودهاند، بهطوریکه افزایش یک درصدی در قیمت زمین یا حجم نقدینگی- با فرض ثبات سایر شرایط- قیمت مسکن را به ترتیب 345/0 و 5/0 درصد افزایش میدهد. ارزیابی پسماندهای مدل به تفکیک استانی حاکی از آن است که قیمت مسکن در برخی استانها مانند اصفهان، آذربایجان شرقی و قزوین تابع قویتری از متغیرهای ساختاری نسبت به برخی استانهای دیگر مانند تهران، کهگیلویه و بویراحمد و همدان بوده است.</em>https://ijer.atu.ac.ir/article_7240_2e4d1368ef334929bee682c36c48aa9f.pdf