سونیا سبزعلی زادهنرور؛ محمد جلوداری ممقانی؛ علی اصغر بانویی؛ افسانه شرکت؛ اشکان مختاری اصل شوطی
دوره 18، شماره 57 ، بهمن 1392، ، صفحه 69-84
چکیده
در پنج دهه گذشته تحلیل گران اقتصاد داده- ستانده دو رویکرد ماتریس ضرایب داده – ستانده و ماتریس مبادلات واسطه ای بین بخشی که هردو مبتنی بر الگوریتم های تکرارند را در بهنگام سازی جداول داده- ستانده مورد استفاده قرار دادهاند. اولی پایه نظری تابع تولید دارد و از مقبولیت بیشتری نسبت به رویکرد دوم برخوردار است که فقط جنبه حسابداری دارد ...
بیشتر
در پنج دهه گذشته تحلیل گران اقتصاد داده- ستانده دو رویکرد ماتریس ضرایب داده – ستانده و ماتریس مبادلات واسطه ای بین بخشی که هردو مبتنی بر الگوریتم های تکرارند را در بهنگام سازی جداول داده- ستانده مورد استفاده قرار دادهاند. اولی پایه نظری تابع تولید دارد و از مقبولیت بیشتری نسبت به رویکرد دوم برخوردار است که فقط جنبه حسابداری دارد و کمتر مورد توجه قرار گرفتهاست. اما نکته چالش برانگیز، نتایج یکسان و یا متفاوت بودن بکارگیری دو رویکرد بین تحلیلگران اقتصاد داده- ستانده است. گروهی بر اختلاف نتایج تاکید دارند، حال آنکه مشاهدات گروه دیگر حاکی از یکسان بودن نتایج است. هیچیک از دو گروه عواملی همچون تجمیع و سرعت همگرایی روش ها را در این دو رویکرد مورد توجه قرار ندادهاند. بررسی جنبه های نظری و کاربردی این موضوعات محورهای اصلی این مقاله را تشکیل میدهند. با استفاده از جداول آماری داده ستانده سالهای 1375 و 1380 ایران، این رویکردها با تاکید بر تجمیع و سرعت همگرایی در قالب جداول سه بخشی، هفت بخشی، پانزده بخشی و بیست و یک بخشی بصورت کمی مورد سنجش قرار میگیرند. یافتههای کلی مقاله عبارتند از: یک- خطاهای آماری بین دو رویکرد وجود دارند اما ناچیزند. دو- سرعت همگرایی رویکرد اول بیشتر از سرعت همگرایی رویکرد دوم است.
علی اصغر بانوئی؛ محمد جلوداری ممقانی؛ یعقوب اندایش؛ حسن علیزاده؛ مینا محمودی
دوره 6، شماره 20 ، مهر 1383، ، صفحه 27-53
چکیده
در این مقاله، وابستگی های متقابل سه بخش اصلی اقتصاد کشور یعنی کشاورزی، صنعت و خدمات را در دو رویکرد ماتریس حسابداری اجتماعی؛ رویکرد ماتریس ضرایب فزاینده متعارف و رویکرد ضرایب فزاینده تجزیه شده در قالب تحلیل مسیر ساختاری مطالعه و محاسبه می کنیم. رویکرد اول، تاثیر توسعه و گسترش یک حساب بر حساب دیگر را به طور همه جانبه به دست می دهد. اما ...
بیشتر
در این مقاله، وابستگی های متقابل سه بخش اصلی اقتصاد کشور یعنی کشاورزی، صنعت و خدمات را در دو رویکرد ماتریس حسابداری اجتماعی؛ رویکرد ماتریس ضرایب فزاینده متعارف و رویکرد ضرایب فزاینده تجزیه شده در قالب تحلیل مسیر ساختاری مطالعه و محاسبه می کنیم. رویکرد اول، تاثیر توسعه و گسترش یک حساب بر حساب دیگر را به طور همه جانبه به دست می دهد. اما از اینکه تاثیر مذکور چه مسیرهایی را طی می کند و نقش فعالیت های تولیدی، عوامل تولید و نهادهای داخلی جامعه در فرایند تولید چیست، اطلاعی به دست نمی دهد. این خود می تواند محدودیت هایی را هم برای تحلیل گر و هم برای سیاست گزار فراهم کند. رویکرد دوم، ضمن اینکه مسیرهای مختلف ناشی از تاثیر توسعه و گسترش یک حساب بر حساب دیگر را آشکار می کند، حلقه ها، مدارها و شبکه هایی راکه در هر مسیر ایجاد می شود به صورت کمی نشان می دهد و به این ترتیب، می تواند زمینه تحلیل اقتصادی ـ اجتماعی را در یک نظام پیچیده فرایند تولید در جهت سیاست گزاری فراهم کند. با استفاده از ماتریس حسابداری اجتماعی سال 1375، رویکردهای فوق را برای اقتصاد ایران مطالعه و نشان می دهیم که ماتریس ضرایب فزاینده متعارف فقط زمینه اتخاذ سیاست گزاری اقتصادی را در خصوص توسعه و گسترش بخش ها فراهم می آورد، حال آنکه شناسایی مسیرهایی که از تجزیه تاثیر همه جانبه حاصل می شود، این امکان را فراهم می آورد که صرف اتخاذ سیاست های اقتصادی موجب افزایش تولید نخواهد شد. تحقق این امر نیاز به سیاست گزاری های همزمان اقتصادی و اجتماعی دارد.