مهدی هادیان؛ حسن درگاهی
چکیده
هدف از این پژوهش، بررسی نقش سیاستهای اقتصاد کلان در ثبات مالی اقتصاد ایران است. بدین منظور، با استفاده از رویکرد تعادل عمومی پویای تصادفی، الگویی طراحی شده که توانایی نشان دادن تعامل بین بخش مالی و بخش حقیقی اقتصاد را داشته باشد. در مدلسازی بخش مالی، نظام بانکی بهعنوان مهمترین رکن این بخش در اقتصاد ایران با ویژگیهای مختص ...
بیشتر
هدف از این پژوهش، بررسی نقش سیاستهای اقتصاد کلان در ثبات مالی اقتصاد ایران است. بدین منظور، با استفاده از رویکرد تعادل عمومی پویای تصادفی، الگویی طراحی شده که توانایی نشان دادن تعامل بین بخش مالی و بخش حقیقی اقتصاد را داشته باشد. در مدلسازی بخش مالی، نظام بانکی بهعنوان مهمترین رکن این بخش در اقتصاد ایران با ویژگیهای مختص آن مانند مطالبات معوق و انجماد دارایی بانکها تحلیل شده است. نتایج حاصل از شبیهسازی مدل براساس اطلاعات فصلی اقتصاد ایران طی دوره زمانی 1393-1369حاکی از آن است که کاربرد سیاستهای ثباتسازی اقتصاد کلان، از طریق کاهش نوسانات متغیرهای بخش حقیقی و افزایش ثبات آن، باعث کاهش بیثباتی و آسیبپذیریهای بخش مالی میشود. در نتیجه، یکی از پیششرطهای ثبات در بخش مالی اقتصاد، داشتن بخش حقیقی باثبات است. همچنین به دلیل ارتباطات بخش مالی و بخش حقیقی، اثرات کاهش بیثباتی و آسیبپذیریهای بخش مالی، سبب تقویت آثار سیاستهای ثباتسازی اقتصاد کلان در بخش حقیقی میشود. این آثار در مجموع، باعث بهبود محیط اقتصاد کلان و افزایش رفاه عمومی میشود.
مهدی یزدانی؛ حسن درگاهی؛ رقیه اکبری افروزی
چکیده
بهطورکلی مهمترین هدف مقام پولی از اعمال سیاستهای پولی، ایجاد ثبات در متغیرهای کلیدی اقتصاد کلان بهویژه تورم، حول هدف تعیینشده است. باوجوداین، نقش متغیرهایی از قبیل نرخ ارز حقیقی تعیینکننده است. این مطالعه سعی دارد راهبرد پولی متناسب با اقتصاد کلان ایران را بهمنظور کاهش هرچه بیشتر آثار زیانبار بیثباتی و شوکهای اقتصادی ...
بیشتر
بهطورکلی مهمترین هدف مقام پولی از اعمال سیاستهای پولی، ایجاد ثبات در متغیرهای کلیدی اقتصاد کلان بهویژه تورم، حول هدف تعیینشده است. باوجوداین، نقش متغیرهایی از قبیل نرخ ارز حقیقی تعیینکننده است. این مطالعه سعی دارد راهبرد پولی متناسب با اقتصاد کلان ایران را بهمنظور کاهش هرچه بیشتر آثار زیانبار بیثباتی و شوکهای اقتصادی تدوین کند. در این راستا با استفاده از الگوی سیاستی کینزین جدید، هدفگذاری تورمی منعطف برای اقتصاد ایران مطرحشده که در آن علاوه بر تورم، به متغیرهای تولید و نرخ ارز حقیقی نیز واکنش نشان داده میشود. بهمنظور برآورد روابط بین متغیرهای الگو و دستیابی به بهینهها، از روشهای کنترل بهینه و خودرگرسیونی با وقفههای گسترده و دادههای فصلی طی دوره زمانی 1393:04-1370:01 استفادهشده است. بر اساس نتایج، زمانی که شکاف نرخ ارز حقیقی در سطح پایینی قرار دارد، وجود این متغیر در تابع هدف، به کاهش زیان مقام پولی منجر میشود؛ اما زمانی که شکاف نرخ ارز حقیقی در سطح بالایی قرار دارد، زیان مقام پولی در مقایسه با حالتی که نرخ ارز حقیقی در سیاست پولی حضور ندارد، بیشتر است. بهصورت جمعبندی، بسته به نرخ ارز هدف، میزان شکاف نرخ ارز حقیقی از سطح هدف آن میتواند نتایج متفاوتی را در موردتوجه یا عدم توجه به این متغیر در سیاستگذاری پولی مطرح کند و مقام پولی بعد از کنترل تورم مزمن و رکود سخت، میتواند هدف تثبیت نرخ ارز حقیقی را نیز جزء اهداف سیاستی خویش قرار دهد.
حسن درگاهی؛ محمدرضا مظلوم پور
دوره 19، شماره 61 ، بهمن 1393، ، صفحه 31-62
چکیده
نحوه تأثیر اعتبارات پرداختی به خانوارها و تأثیر آن در کاهش فقر خانوارهای فقیر از مقوله های مهم اجتماعی و اقتصادی است که در چارچوب ادبیات اقتصاد خانوار و مسئله محدودیت اعتباری خرد بدان پرداخته شده است. در این تحقیق بر اساس داده های بودجه خانوارهای شهری و روستایی سال 1390 و با کاربرد سه الگوی لوجیت، ویژگی های اجتماعی و اقتصادی خانوارهای ...
بیشتر
نحوه تأثیر اعتبارات پرداختی به خانوارها و تأثیر آن در کاهش فقر خانوارهای فقیر از مقوله های مهم اجتماعی و اقتصادی است که در چارچوب ادبیات اقتصاد خانوار و مسئله محدودیت اعتباری خرد بدان پرداخته شده است. در این تحقیق بر اساس داده های بودجه خانوارهای شهری و روستایی سال 1390 و با کاربرد سه الگوی لوجیت، ویژگی های اجتماعی و اقتصادی خانوارهای دریافت کننده وام شناسایی و اثر وام در احتمال فقیر شدن یا نشدن آن ها بررسی می شود. سیس با استفاده از دو مدل رگرسیون خطی براساس داده های مقطعی، اثر وام در کاهش نسبت شکاف فقر خانوارهای فقیر شهری و روستایی مورد توجه قرار می گیرد. نتایج برآوردهای تحقیق نشان می دهد که افزایش دهک هزینه ای خانوار و همچنین افزایش سن سرپرست خانوار احتمال دریافت وام را افزایش، و اشتغال سرپرست خانوار، افزایش بعد خانوار و همچنین شهرنشین بودن خانوار، احتمال دریافت وام را کاهش می دهد. این یافته، وجود محدودیت اعتبارات برای خانوارهای کم درآمد را تأیید می کند. از سوی دیگر نتایج حاکی از عدم کارایی اعتبارات در کاهش شکاف فقر خانوارهای فقیر است.