الهام خیراندیش؛ سعید مشیری؛ ناصر خیابانی؛ احمدرضا جلالی نائینی
چکیده
شوکهای قیمت نفت، آثار مستقیم و غیرمستقیم متفاوتی بر اقتصاد کشورهای صادرکننده و واردکننده نفت بر جای میگذارند. در بیشتر مطالعات پیشین، آثار شوکهای نفتی بر اقتصاد هر گروه به طور مجزا بررسی و در نتیجه به تاثیر بین المللی شوکها با توجه به ارتباطات تجاری بین کشورها توجه نشده است. در این پژوهش، آثار مستقیم و غیرمستقیم (سرریز) شوکهای ...
بیشتر
شوکهای قیمت نفت، آثار مستقیم و غیرمستقیم متفاوتی بر اقتصاد کشورهای صادرکننده و واردکننده نفت بر جای میگذارند. در بیشتر مطالعات پیشین، آثار شوکهای نفتی بر اقتصاد هر گروه به طور مجزا بررسی و در نتیجه به تاثیر بین المللی شوکها با توجه به ارتباطات تجاری بین کشورها توجه نشده است. در این پژوهش، آثار مستقیم و غیرمستقیم (سرریز) شوکهای نفتی در هر دو گروه کشورهای صادرکننده و واردکننده نفت شامل 30 کشور صادرکننده و واردکننده نفت که 73 درصد اقتصاد جهان را در اختیار دارند با توجه به روابط تجاریشان و از طریق یک مدل سیستمی پویا برآورد میشود. به منظور برآورد واکنشهای اقتصاد کشورها به شوکهای قیمت نفت در طول زمان از یک مدل خودرگرسیون برداری پانلی استفاده شده است. نتایج تحقیق نشان میدهد تجارت بینالمللی بین کشورهای صادرکننده و واردکننده نفت توانسته شدت اثرگذاری شوکهای نفتی بر رشد اقتصادی هر دو گروه صادرکننده و واردکننده نفت را تعدیل کند؛ به این معنی که با لحاظ نقش تجارت، اثر افزایش رشد اقتصادی در مورد کشورهای صادرکننده نفت به دنبال شوکهای مثبت قیمت نفت، کاهش یافته و سریعتر نیز ناپدید میشود. در مورد کشورهای واردکننده نفت نیز به دلیل رابطه قوی این کشورها با کشورهای توسعهیافته صادرکننده نفت، مانند کانادا - که به علت ساختار صنعتیشان از افزایش قیمت نفت منتفع نمیشوند- تاثیر منفی شوک نفتی در ابتدا تشدید میشود، اما در دورههای بعدی این اثرات سریعتر تعدیل میشود. نتایج این تحقیق همچنین نشان میدهند میزان اثرگذاری شوکهای قیمت نفت در دورههایی که روند قیمت نفت همواره صعودی است، ضعیفتر از دورههایی است که رشد قیمت نفت کمتر و یا بیشتر منفی است.
ناصر خیابانی؛ احسان محمدیان نیک پی
چکیده
مقاله حاضر اثر یک رخداد منفی را در بازار بورس اوراق بهادار تهران - منتسب شده به ریسک سیستمی[1] - روی بازده شاخص صنایع منتخب با استفاده از دادههای روزانه - دوره اول بهمن 1386 تا آخر شهریور 1396- مورد مطالعه قرار میدهد. در این راستا، برای تحلیل وابستگی دنبالهای بین صنایع و شاخص کل (بهعنوان نمادی از وضعیت کلی بازار) از روش رگرسیون چندکی ...
بیشتر
مقاله حاضر اثر یک رخداد منفی را در بازار بورس اوراق بهادار تهران - منتسب شده به ریسک سیستمی[1] - روی بازده شاخص صنایع منتخب با استفاده از دادههای روزانه - دوره اول بهمن 1386 تا آخر شهریور 1396- مورد مطالعه قرار میدهد. در این راستا، برای تحلیل وابستگی دنبالهای بین صنایع و شاخص کل (بهعنوان نمادی از وضعیت کلی بازار) از روش رگرسیون چندکی چندگانه VAR-VaR[2] که توسط وایت[3]و دیگران (2015)، توسعه یافته و همچنین بهمنظور بررسی نحوه واکنش صنایع به ریسک آنی و بلندمدت شاخص کل از توابع کنش- واکنش چندکی[4]استفاده شده است. استفاده از روشهای موردنظر بررسی آزادانه وابستگی دنبالهای بین متغیرها را امکانپذیر میسازد. یافتههای مطالعه حاضر نشاندهنده معناداری اثرات سرریز[5] ریسک شاخص کل (بازار) بر بسیاری از صنایع هم به صورت آنی و هم در طول زمان بوده است. برمبنای نتایج پژوهش، طی دورههای توأم با بحران، ریسک صنایع شیمیایی، فراوردههای نفتی و بانک بیش از سایر صنایع بوده است. یادآوری میشود، برمبنای اثرات سرریز ریسک، نحوه واکنش صنایع به شوک شاخص کل متفاوت بوده است. بر این اساس، صنعت بانک و کانههای فلزی، از بیشترین افزایش ریسک در واکنش به شوکهای آنی شاخص کل برخوردار بودهاند. همچنین صنایع شیمیایی و فراوردههای نفتی از بیشترین وابستگی دنبالهای با ریسک بلندمدت بازار سرمایه کشور برخوردار بودهاند. [1]- Systemic Risk [2]- Vector Autoregressive for Value at Risk [3]- White [4]- Quantile Impulse-response Function [5]- Spillover Effect
ناصر خیابانی
چکیده
هدف از نگارش این مقاله ارائه یک الگوی تعادل عمومی پویا است که بتواند با تأکید بر بخش انرژی، آثار تغییر قیمت حاملهای انرژی و تغییر در ضرایب تکنولوژی را روی متغیرهای اقتصادی ایران و شدت انرژی مورد تحلیل قرار دهد. الگوی مورد نظر که آن را DGEMI[1] مینامیم، الگویی است که بر اساس توسعه و گسترش الگوی 1-2-3-T، دوراجان و گو[2] (1998)، الگوی خیابانی ...
بیشتر
هدف از نگارش این مقاله ارائه یک الگوی تعادل عمومی پویا است که بتواند با تأکید بر بخش انرژی، آثار تغییر قیمت حاملهای انرژی و تغییر در ضرایب تکنولوژی را روی متغیرهای اقتصادی ایران و شدت انرژی مورد تحلیل قرار دهد. الگوی مورد نظر که آن را DGEMI[1] مینامیم، الگویی است که بر اساس توسعه و گسترش الگوی 1-2-3-T، دوراجان و گو[2] (1998)، الگوی خیابانی (1387) و گورمن[3] (2001) حاصل شده است. نتایج حاصله گویای این واقعیت است که سیاست حذف یکباره و یا تدریجی یارانههای انرژی نمیتواند به تنهایی بدون استفاده از تکنولوژی نوین خارجی و عدم امکان افزایش لازم در بهرهوری عوامل تولید، بهبود در روند اقتصاد را مهیا سازد. در واقع صرفاً با حذف اختلالات قیمتی انرژی و بدون توجه به توانایی بنگاههای تولیدی در جایگزینی عوامل تولید، خارج کردن تکنولوژی فرسوده و استفاده از تکنولوژی مدرن، نمیتوان رشد اقتصادی را افزایش و کاهش تورم و بیکاری را تضمین نمود. انتقال تکنولوژی نوین خارجی از کانال ورود کالاهای سرمایهای بهتدریج در سرمایه ایرانی تبلور یافته و با تکمیل و حصول این فرآیند تدریجی[4]، رشد اقتصادی را بهدنبال خود افزایش میدهد. از سوی دیگر حذف تدریجی یارانه حاملهای انرژی مکملی برای سیاست فوق محسوب شده و ورود تکنولوژی نوین با کارایی بالا در مصرف انرژی را توجیه و شدت انرژی را در طول زمان کاهش میدهد. 2- Dynamic General Equilibrium Model for Iran Go and Devarajan -3 4- Gorman Catch-up -5