per
دانشگاه علامه طباطبائی
پژوهشهای اقتصادی ایران
1726-0728
2476-6445
2007-03-21
9
30
1
21
3646
اثر سیاستهای ارزی مختلف بر رفاه اجتماعی ایران
Welfare Effect of Exchange Rate Policy in Iran
احمد مجتهد
mojtahed@mbra-cbi.org
1
اعظم احمدیان
azam_ahmadyan@yahoo.com
2
استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی
کارشناس پژوهشکده پولی و بانکی
رفاه اجتماعی مقولهای چندبعدی است. در چند دهه اخیر افزایش رفاه هم در سازمانهای بینالمللی و هم در برنامه کشورهای مختلف قرار گرفته است. در حوزه سیاستگذاری، برای افزایش رفاه، باید توان و ظرفیت اقتصاد ملی در جهت افزایش رفاه ارزیابی گردد. در بلندمدت، افزایش رفاه در گرو رشد و توسعه اقتصادی است. اما در کوتاهمدت افزایش رفاه بستگی به سیاستهای اتخاذشده از سوی دولتمردان دارد. از آنجا که درآمدهای ارزی، به عنوان یکی از بزرگترین منابع مالی دولت، در سیاستهای اقتصادی بسیار تأثیرگذار است و از آنجا که عمده منابع ارزی ایران از فروش نفت به دست میآید که مدام تحت تأثیر بازارهای جهانی در حال نوسان است؛ لذا اتخاذ یک سیاست ارزی مناسب که بتواند هم رشد و توسعه را تحقق بخشد و هم به بهبود رفاه کمک کند اهمیت دارد.در این تحقیق، دو موضوع بررسی شده است. موضوع اول بررسی اثرسیاستهای ارزی بر تابع رفاه اجتماعی از طریق ایجاد ثبات است و موضوع دیگر آزمون این فرضیه که سیاست ارزی شناور مدیریت شده نسبت به سایر سیاستهای ارزی، ثبات بیشتری در رفاه ایجاد میکند. به همین منظور، پنج سیاست ارزی در نظر گرفته شده است که عبارتند از «سیاست تثبیت نرخ ارز رسمی»، «سیاست هدایت نرخ ارز براساس برابری قدرت خرید»، «سیاست شناور مدیریت شده»، «سیاست تعیین نرخ ارز به شکل شبه شناور» و «سیاست هدایت نرخ ارز بر اساس در صد انحراف نرخ بازار موازی» .برای انتخاب مدلی که متناسب با ساختار اقتصاد ایران باشد، از شاخصهای آماری تایل، اریب، ریشه میانگین مربع خطا و ریشه میانگین مربع درصد خطای نسبی استفاده خواهد شد. هدف دوم، تعیین سیاست ارزی است که کمترین نوسان را در رفاه ایجاد کند و برای بررسی آن از شاخص ثبات استفاده خواهد شد. شاخصهای موردنظر برای دوره 1347-1383 بررسی خواهد شد. نتایج به دست آمده نشان میدهد که سیاست ارزی شناور مدیریت شده نسبت به سایر سیاستهای ارزی ثبات بیشتری در متغیرهای هدف یعنی رفاه، شاخص قیمت مصرفکننده، واردات، و حجم پول ایجاد میکند.
The main purpose of this paper is to examine an appropriate exchange rate policy in Iran . Most of the studies have suggested a flexible exchange rate policy with a coordination between monetary and exchange rate policies for the Iranian economy. In this paper, we test the hypothesis that the managed exchange rate policy is the most appropriate policy for Iran using the Mundell-Fleming model, and 2SLS method for period 1974-2004.
The estimated macroeconometric model is used to simulate the reaction of five exchange rates regimes to fluctuations of net asset from abroad in the banking system.
The results reveal that the managed exchange policy would yield more stable prices, imports, welfare and money stock .In contrast, a quasi-floating exchange rate policy in which the exchange rate is determined by the percentage of trade balance deviations, will result in the worst kind of volatility in prices, imports, welfare and money stock.
https://ijer.atu.ac.ir/article_3646_5af845da780ea9f588b840dda9a89820.pdf
نرخ ارز رسمی
نرخ ارز بازار موازی
رفاه اجتماعی
نرخ ارز شناور مدیریت شده
نرخ ارز شبه شناور
نرخ ارز بر اساس برابری قدرت خرید
Exchange Rate Policies
managed exchange rate policies
Welfare
Import
money stock & prices
per
دانشگاه علامه طباطبائی
پژوهشهای اقتصادی ایران
1726-0728
2476-6445
2007-03-21
9
30
23
52
3647
برآورد اثر رشد اقتصادی بر فقر در ایران
Economic Growth Effect on Poverty in Iran
اسمعیل ابونوری
abounoories@yahoo.com
1
رضا عباسی قادی
2
دانشیار دانشگاه مازندران
دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه مازندران
هدف اساسی در این مقاله، برآورد اثر خالص رشد اقتصادی بر فقر در ایران به تفکیک دوره(1361-1367)، برنامه اول(1368-1372)، برنامه دوم(1374-1378) و بخشی از برنامه سوم(1379-1381) توسعه اقتصادی-اجتماعی بوده است. اثر رشد اقتصادی بر فقر را میتوان به دو اثر تفکیک کرد: اثر مستقیم (اثر درآمدی) و اثر نامستقیم (اثر توزیعی) که از مسیر تغییر در نابرابری توزیع درآمد واقع میگردد. بر این اساس، اثر رشد بر فقر در ایران اندازهگیری شده است. نتایج حاصل از این تجزیه و تحلیل حاکی از آن است که در طول دوره 1361-1367 فقر افزایش یافته است؛ با تجزیه فقر مشخص شد که کاهش در جزء نابرابری موجب تخفیف فقر ناشی از رکود اقتصادی شده است؛ یعنی کاهش سهم خانوارهای پردرآمد، به صورت نسبی بیشتر از کاهش سهم خانوارهای کمدرآمد بوده است. گرچه فقر در طول این دوره افزایش یافته است، اما خانوارهای فقیر در مقایسه با دیگران کمتر آسیب دیدهاند. طی برنامههای توسعه اقتصادی-اجتماعی اول، دوم و سوم، رشد ناچیز نسبی اقتصادی در ایران به استثنای برنامه سوم، در سایر دورهها، فقرزدا نبوده است. به عبارت دیگر، افزایش سهم خانوارهای پردرآمد، به صورت نسبی همواره بیشتر از افزایش سهم خانوارهای کم درآمد بوده است.
Economic growth in addition to the direct income effect on poverty has an indirect distribution effect. The main purpose of this research is to estimate the net economic growth effect on poverty in Iran during the periods 1982-1988, the first socio-economic development plan (1989-1993), the second plan (1995-1999), and a part of the third plan (2000-2001). The results indicate that poverty increased during 1982-1988. Decomposing poverty shows that the reduction in inequality alleviated the level of poverty due to the economic recession. This implies that the reduction in the share of the lower income groups were relatively smaller than that of the higher income groups. Although the poverty increased in this period,, the poor has suffered less relative to the rich. In general, throughout the economic plans era, growth has not been pro-poor, except in the third development plan; the increase in the share of higher income groups has always been relatively more than that of the lower income groups.
https://ijer.atu.ac.ir/article_3647_876585567cd96f23db004d3e03bdb556.pdf
رشد اقتصادی
فقر
نابرابری
ایران
Economic Growth
Poverty
inequality
Iran
per
دانشگاه علامه طباطبائی
پژوهشهای اقتصادی ایران
1726-0728
2476-6445
2007-03-21
9
30
53
76
3648
تأثیر آموزش رسمی بر توزیع درآمد ایران
Formal Education and Income Distribution
محمدعلی کفائی
m-kafaie@sbu.ac.ir
1
عزتاله درستکار
ezatdorostkar@yahoo.com
2
استادیار دانشکده علوم اقتصادی و سیاسی دانشگاه شهید بهشتی
کارشناس ارشد اقتصاد
یکی از اهداف تشکیل نظام جمهوری اسلامی ایران گسترش عدالت بود که توزیع مناسب درآمدها در جامعه نیز یکی از مهمترین جنبههای آن است. توزیع درآمد در هر جامعهای از ساختار اقتصادی- اجتماعی آن جامعه، به ویژه شرایط بازار کار و نرخهای تورم و بیکاری و اندازه دولت ناشی میشود؛ اما علاوه بر اینها میتوان به متغیرهای دیگری همچون وضعیت آموزشی و سطح سواد جامعه نیز اشاره کرد چرا که پراکندگی درآمدها را در بلندمدت تحت تأثیر قرار میدهند؛ در واقع از آموزش به عنوان راهحلی پایدار برای حل مشکل نابرابری درآمدی یاد میشود.در این مطالعه، رابطه بین متغیرهای آموزشی (میانگین و انحراف معیار سواد در جامعه) و توزیع درآمد در طی دوره 1347 تا 1380 مورد ارزیابی قرار گرفته است. نتایج حاکی از آن است که افزایش سطح سواد باعث بهبود توزیع درآمد میگردد ولی تشدید پراکندگی سواد، توزیع درآمد را بدتر میکند، بنابراین سطح (متوسط) بالاتر سواد و اختلاف یا پراکندگی (انحراف معیار) کمتر آن (هر دو) توزیع درآمد جامعه را بهبود میبخشد.
Income distribution is usually affected by social and economic structures and especially by factors such as inflation, unemployment rates and the government size. In addition, the level of literacy and education are also seen as important factors affecting the income gap among different groups. The purpose of this article is to study the relationship between educational variables, measured by the literacy level and its dispersion, and income distribution in the Iranian economy for the period 1347-1380 (1968-2001). Our findings indicate that as the average level of education increases, income inequality will decrease; but with increasing the standard deviation of education among citizens, income equality worsens.
https://ijer.atu.ac.ir/article_3648_5dca1e65ff15950f8aadab7f06223ef6.pdf
سرمایه انسانی
آموزش رسمی
توزیع درآمد
ضریب جینی
میانگین و انحراف معیار سطح سواد
پراکندگی آموزشی
Human Capital
Income Distribution
Education
average level of education
distribution of education
per
دانشگاه علامه طباطبائی
پژوهشهای اقتصادی ایران
1726-0728
2476-6445
2007-03-21
9
30
77
92
3649
تخمین توابع عرضه و تقاضای اعتبارات بانکی با استفاده از مدل رگرسیون سوییچی
Estimation of Bank’s Credit Demand and Supply Functions in Iran
محمود ختایی
mahmood_khataie@yahoo.com
1
سپیده خطیبی
saranone@yahoo.com
2
نیره سادات قرشی
nayere111@yahoo.com
3
دانشیار دانشکده اقتصاد، دانشگاه علامه طباطبائی
کارشناس ارشد علوم اقتصادی
دانشجوی دکتری اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی
مشاهدات در بازار اعتبارات بانکی ایران،طی سالهای اخیر نشاندهندهعدم تعادل دراین بازار به معنای عدم برابری عرضه اعتبارات از سوی بانکها و تقاضا برای اعتبارات بانکی بوده است. لذادر این مطالعه،به منظور بررسی بازار اعتبارات بانکی با استفاده از مدلهای عدم تسویه (مدل رگرسیون سوییچی) طی دوره زمانی 1353 تا 1383به شناسایی عامل محدودکننده در این بازار پرداخته میشود. در مجموع, نتایج حاصل از این پژوهش نشان میدهد که متغیرهای نرخ سود بانکی حقیقی، حجم پول حقیقی، سپردههای حقیقی بانکها نزد بانک مرکزی و پایه پولی حقیقی رابطه معنیداری با عرضه اعتبارات دارد. از سوی دیگر تخمین تابع تقاضای اعتبارات،نشاندهنده وجود رابطه مثبت بین مانده سپردههای حقیقی دوره قبل با تقاضای اعتبارات میباشد. نکته قابل توجه در این تخمین، بی معنی بودن رابطه تقاضای اعتبارات و نرخ بهره بانکی در طی دوره مورد نظر میباشد, در صورتی که رابطه عرضه و نرخ سود بانکی کاملا معنیدار است و این نشان میدهد که عامل محدودکننده بازار اعتبارات بانکی، طرف عرضه بوده است که همواره مقدار کمتری نسبت به تقاضا در این بازار داشته است. تخمین نرخ سود بانکی تسویهکننده بازار و مقایسه آن با نرخ سود واقعیمشاهده شده در طی دوره مورد نظر نیز مؤید این مطلب است.
In this paper, we study the restricting factors leading to the disequilibrium condition in the Iranian market for bank’s credit using the switching regression model for the period 1353-1383 (1974-2004).
The results of our study show that the real banking interest rate, real money supply, real banks reserves in central bank, and monetary base have significant relationship with credit supply. Also, the estimation of credit demand shows a positive relationship between the lag of the real deposits and credit demand.
The interesting point is the insignificant relationship between the credit demand and the banking interest rate in the study period, but a high significant relationship between supply and the banking interest rate . This implies that the restricting factor in the credit market is the supply side which has always been less than the demand. An estimation of the market clearing banking interest rates in comparison with the real observed interest rates in recent years also confirms the result .
https://ijer.atu.ac.ir/article_3649_645dbbbdd5569e88b361985a68dcdd2c.pdf
اعتبارات بانکی
مدلهای عدم تسویه
رگرسیون سوئیچی
: Bank’s credit
disequilibrium models
switching regression
Iran
per
دانشگاه علامه طباطبائی
پژوهشهای اقتصادی ایران
1726-0728
2476-6445
2007-03-21
9
30
93
118
3650
ارزیابی مزیت نسبی و دخالت دولت در فعالیتهای صنعتی: مورد منطقه خوزستان
An Assessment of Comparative Advantages and Government Intervention in Industrial Activities: Case of Khuzestan Province
سید عزیز آرمن
saarman2@yahoo.com
1
ناهید کردزنگنه
2
استادیار دانشکدة اقتصاد دانشگاه شهید چمران اهواز
کارشناس ارشد اقتصاد
این مقاله، با استفاده از کدهای دورقمی ISIC و معیار DRC، وضعیت موجود فعالیتهای صنعتی و مزیت نسبی آنها را در استان خوزستان و در دوره 1377-1382 بررسی میکند. برای برآورد مقادیر DRC، یک رابطه تعدیلشده از این معیار با توجه به دادههای در دسترس استفاده شد. نتایج حاصل، نشان میدهد قدرت رقابتپذیری بینالمللی فعالیتهای صنعتی ایران از سال 1381با اعمال سیاستهای یکسانسازی نرخ ارز و کاهش نسبی دخالت دولت در اقتصاد، بهبود یافته است. همچنین، این مقاله تجزیهای ساده از مقدار DRC به تفکیک عناصر تعیینکننده و مؤثر بر رقابتپذیری بینالمللی را در بعضی از فعالیتهای صنعتی مورد بررسی، ارائه میدهد. این عناصر عبارتند از: اندازه دخالت دولت در اقتصاد، هزینه عاملی، نسبت عاملی و بهرهوری کل عوامل. نتایج، حاکی از آن است که در بیشتر موارد، کاهش اندازه دخالت دولت در اقتصاد، مهمترین نقش را در بهبود درجه رقابتپذیری فعالیتهای صنعتی دارد.
This paper analyzes the industrial activities and their actual comparative advantages in Khuzestan province using two digits ISIC cods and DRC criterion for the period 1377-82 (1998-2003). The results show that international competitiveness of industrial activities has been improved since 1381, the time of implementation of exchange rate unification and relative economic liberalization policies in Iran.
This paper also suggests a simple decomposition of DRC measure to isolate the determinant elements of international competitiveness of some industrial activities under consideration. These elements are: (1) government intervention in economy, (2) factor cost, (3) factor proportions and (4) total factor productivity. The results imply that alleviation of the size of government interventions in economy has the most important role in improving the competitiveness of industrial activities in most cases.
https://ijer.atu.ac.ir/article_3650_ff8d7a99c94e03679bdada57d2f809dd.pdf
مزیت نسبی
DRC
درجه رقابتپذیری بینالمللی
کدهای ISIC
استان خوزستان
Comparative advantages
DRC
international competitiveness ISIC cods
Khuzestan
per
دانشگاه علامه طباطبائی
پژوهشهای اقتصادی ایران
1726-0728
2476-6445
2007-03-21
9
30
119
135
3651
مدل تصحیح خطای تقاضا برای انواع متفاوت برنج وارداتی و برنج داخلی در ایران
An Error Correction Model of Demand for Various Kinds of Imported and Domestic Rice in Iran
عنایتالله فخرائی
e_fakhrai@yahoo.com
1
فرخ نوروزی
2
دانشیار گروه اقتصاد دانشگاه شهید چمران اهواز
دانشجوی کارشناسی ارشد اقتصاد
برنج یکی از اقلام مهم واردات محصولات کشاورزی ایران است. در این مقاله مدل تصحیح خطای[1] تقریب خطی سیستم تقاضای تقریباً ایدهآل[2]، برای انواع برنج شامل پاکستانی،تایلندی، سایر برنجهای خارجی و برنج ایرانی برآورد میشود. دوره تحقیق، سالهای 1360-1383 است. یافتههای این تحقیق نشان میدهد که کششپذیریهای خودقیمتی کوتاهمدت و بلندمدت مارشالی[3] همگی منفی هستند به جز برنج پاکستانی که در بلندمدت کشش خودقیمتی مثبت، ولی نزدیک به صفر دارد. کششپذیریهای خودقیمتی کوتاهمدت هیکسی[4] همگی به جز برنج پاکستانی منفی و نزدیک به نوع مارشالی آن هستند. کششپذیریهای متقاطع هیکسی حکایت از این دارد که برنجهای وارداتی پاکستانی و تایلندی برای جایگزینی کمبود برنج داخلی برای مصرفتوسط دولت وارد میشوند، لذا مکملبودن آنها بهدلیل ذائقه مصرفکنندگان نمیباشد.
[1]. Linear Approximation of Almost Ideal Demand System (LA/AIDS).
[2]. Marshallian 4. Hichksian.
Rice is an important item in the Iranian agricultural product imports. This paper presents the estimation of an error correction model of linear approximation of the Almost Ideal Demand System for various kinds of imported rice, including Pakistanian, Thai, and others, as well as Iranian rice. The period of the study covers the period1981-2004. The findings of the research show that short-run and long-run Marshalian own price elasticities are negative except for that of Pakistanian rice wich has a positive elastivity in the short-run, though very close to zero. The short-run Hicksian own price elasticities are all negative and close to those of Marshalian ones, except for Pakistanian rice which is positive in both cases. The Hicksian cross elasticties indicate that all Pakistanian and Thai rice are imported by government in response to the shortages in the domestic market. That is the complementarity of the domestic and the imported rice is not due to the consumer preferances.
https://ijer.atu.ac.ir/article_3651_103c328e17a3f600d784792a5a67ac3e.pdf
برنج
واردات
سیستم تقاضای تقریباً ایدهآل
مدل تصحیح خطا
کشش مارشالی
کشش هیکسی
ایران
Rice
Import
Almost Ideal Demand System
Error Correction model
marshallian elasticity
hichsian elasticity
Iran
per
دانشگاه علامه طباطبائی
پژوهشهای اقتصادی ایران
1726-0728
2476-6445
2007-03-21
9
30
137
163
3652
تحلیل و ارزیابی نقش سلامت و بهداشت در ارتقاء بهرهوری نیروی کار در اقتصاد ایران
An Analysis and Assessment of Health Contribution to Increasing Labor Productivity:
A Case Study of Iran
علیرضا امینی
aramini2005@gmail.com
1
زهره حجازی آزاد
hejaziazad@yahoo.com
2
استادیار دانشکده اقتصاد و حسابداری، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز
کارشناس دفتر امور شوراها- وزارت کار و امور اجتماعی
در بسیاری از کشورها، سرمایهگذاری در نیروی انسانی و ارتقاء کیفیت آن، بیشترین نقش را در افزایش بهرهوری و تسریع رشد اقتصادی داشته است.دراین خصوص،یکی ازراههای افزایش سرمایه انسانی،ارتقاء سطح بهداشت و سلامتی نیروی کار میباشد. دراین مطالعه, یک چارچوب نظری به منظور بررسی تأثیر بهداشت و سلامت بر بهرهوری نیروی کار معرفی شده است که در آن، امید به زندگی، بهعنوان شاخص سطح بهداشت و سلامت،سرمایه فیزیکی سرانه، و درصد تولید بالفعل به تولید بالقوه؛ مهمترین عوامل مؤثر بر بهرهوری نیروی کاردرنظرگرفته شدهاند.نتایج به دست آمده از برآورد الگو، با استفاده از روش خودتوضیح با وقفههای گسترده (ARDL)برای دوره1346-1383, بیانگر آن است که برای دستیابی به بهرهوری بالاتر نیروی کار، علاوه بر ارتقاء سطح بهداشت و سلامت، میتوان از طریق افزایش سطح سرمایه فیزیکی سرانه و کاهش ظرفیتهای بیکار، به این هدف دست یافت.در طی دوره 1345-1383، بهرهوری نیروی کار بهطور متوسط سالانه 8/1درصد افزایش یافته و حدود 2/38 درصد از این رشد، در اثر ارتقای سطح سلامتی و بهداشت نیروی کار به دست آمده است.افزون بر این،نتایج پیشبینی مدل نشان میدهد نرخ رشد بهرهوری نیروی کار طبق فروض تعیین شده در برنامه چهارم توسعه, 2 درصدکمتر از هدف تعیینشده تحقق خواهد یافت و برای تحقق کامل آن توصیههایی ارائه شده است.
Labor force and its quality (human capital) have made large contribution to economic growth and development in many countries. Health is also considered as a way to improve both labor quality and productivity. Present research aims to investigate and analyze the effect of health on labor productivity for the period 1976-2004.
The ARDL econometric model used in this study incorporates variables such as life expectancy as a proxy for health, per capita physical capital, and the actual to potential output ratio as the most influential factors on labor productivity.
The results indicate that about 38.2% of labor productivity growth is contributed by an increase in health. In addition, our result show that in fourth plan (2005-2009), labor productivity growth will be about 2% less than the figure envisaged in the plan.
https://ijer.atu.ac.ir/article_3652_504f68893232ad5a0d3d7585bcc6c47d.pdf
سرمایه انسانی
بهداشت و سلامت
بهرهوری نیروی کار
بهرهوری کل عوامل
Human Capital
Health
Labor Productivity
Total Factor Productivity
per
دانشگاه علامه طباطبائی
پژوهشهای اقتصادی ایران
1726-0728
2476-6445
2007-03-21
9
30
165
192
3653
کاربرد الگوی پویا برای بهینهسازی درآمد ذخایر گازی ایران
A Dynamic Optimization Model for the Natural Gas Revenues
احمد جعفری صمیمی
jafarisa@yahoo.com
1
تورج دهقانی
dehghani576@yahoo.com
2
استاد اقتصاد دانشگاه مازندران
دانشجوی مقطع دکترا رشته اقتصاد گرایش نفت و منابع دانشگاه مازندران- مؤسسه مطالعات بینالمللی انرژی
در این مقاله، تلاش شده است با استفاده از روشهای نوین بهینهسازی مارکوویتز و تئوری تحلیل ترجیحات، به یکی از مهمترین چالشهای سالهای اخیر وزارت نفت، یعنی تخصیص بهینه گاز طبیعی به گزینههای مختلف شامل صادرات، پتروشیمی و تزریق به میدانهای نفتی، پرداخته شود. نتایج، نشان میدهند که هم از لحاظ میانگینِ ارزش حال انتظاری و هم از نظر میزان ریسک، ترتیب اولویت پروژههای گازی عبارت است از: پروژههای صادرات گاز، پروژههای تزریق گاز و پروژههای پتروشیمی. در انتخاب سبدهای دارایی روی مرز کارآمدی نیز چنانچه ریسک کمتر سبد دارایی مدنظر باشد، نسبت وزنی گاز تخصیص داده شده به پروژههای صادرات گاز کمتر از وضعیتی است که ریسک بیشتر همراه با بازدهی بیشتر مدنظر باشد. در حالیکه نسبت وزنی گاز تخصیصی به پروژههای تزریق گاز و پتروشیمی، همزمان با بالارفتن ریسک و ارزش انتظاری، کاهش مییابند. بررسی رفتار ریسکی سرمایهگذار در دامنه ریسکهای مختلف نیز نشان میدهد هر چه سرمایهگذار ریسکپذیرتر باشد، درصد گاز تخصیص داده شده به پروژههای صادرات گاز افزایش مییابد.
In this paper we study one of the most important challenges facing the Iranian Oil authorities: The allocation of natural gas reserves to different uses like exports, petrochemical plants, and injection to oil reserves for enhancing recovery factor. The results show that in the ranking of the project groups on the basis of expected net present value and risk index, the export projects group has a greater value and risk than gas injection projects group and petrochemical group. In choosing the portfolios on the efficient frontier, the amount of gas allocated to export projects should be less if we aim the lower risk than the situation with higher values and risk. However, the amount of gas allocated to injection and petrochemical projects groups will decrease as the risk and value of portfolios increase. Also, the results show that the more risk lover the investor, the higher the amount of gas allocated to gas export projects group.
https://ijer.atu.ac.ir/article_3653_9b26a0c2cc436ba6c5bced06e5110152.pdf
بهینهسازی سبد دارایی
ارزش حال انتظاری
مرز کارآمدی
الگوی برنامهریزی پویا
دامنه ریسک
معادل اطمینان بخش
تئوری تحلیل ترجیحات
Portfolio Management
expected present value
efficient frontier
dynamic programming model
risk tolerance
certainty equivalent
preference analysis
per
دانشگاه علامه طباطبائی
پژوهشهای اقتصادی ایران
1726-0728
2476-6445
2007-03-21
9
30
193
212
3654
هزینة دفاعی و تأثیر آن بر رشد اقتصادی (مدل عرضه و تقاضای کل برای ایران)
Defence Expenditures Effects on Economic Growth; The Case of Iran
محمدحسین حسنی
hasani1339@yahoo.com
1
صمد عزیزنژاد
saza291@yahoo.com
2
استادیار دانشکده علوم اجتماعی و اقتصاد دانشگاه الزهراء
کارشناس اقتصادی مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی
مقاله حاضر، اثرات اقتصادی هزینههای دفاعی را بر رشد اقتصادی در ایران ارزیابی و تجزیه و تحلیل میکند. در منطقه جنوب غربی آسیا، کشور ایران وضعیتی ویژه دارد. مواجهه با تهدیدهای خارجی هم در مرزهای غربی و شرقی و هم در منطقه خلیجفارس و بالابودن هزینههای دفاعی، این کشور را از دیگر کشورهای منطقه خاورمیانه متمایز میسازد. در این مقاله، عوامل تشکیلدهنده هزینة دفاعی ایران به نحوی بررسی و تجزیه و تحلیل شده تا در نهایت مشخص شود که آیا رشد هزینة عمومی دفاعی نقش مهمی در تضعیف رشد اقتصادی ایران در طول دورة بررسی ایفا کرده است یا خیر؟ بدینمنظور، مدل معادلة همزمان کینزی در طرف عرضه ارزیابی شده که اجازه میدهد تأثیرات غیرمستقیم هزینة دفاعی به طور شفاف در نظر گرفته شود. نتایج به دست آمده، بیانگر این واقعیت است که عوامل اصلی هزینههای دفاعی ایران، اقتصادی نیستند بلکه استراتژیک هستند(تهدید جنگ) و همچنین اثر مستقیم هزینههای دفاعی روی رشد اقتصادی و همچنین اثرات غیرمستقیم آن روی پسانداز و موازنة تجاری، همگی بهطور قابل توجهی منفی هستند. بر همین اساسمیتوان نتیجه گرفت که هزینههای دفاعیدر اقتصاد ایران، هر چند لازم اما برای رشد اقتصادی این کشور مضر است.
Facing foreign threats in the region, Iran has been increasing its defence expenditures, for the past three decades. In this paper, we study the impact of the Iranian defence expenditures on the economic growth for the period 1971-2003. We use the Keynesian macro model to show explicitly the relationship between the defence expenditures and the economic growth. Our results indicate that the defence expenditures in Iran have had negative effects on the saving and the balance of trade, and therefore, on the economic growth.
https://ijer.atu.ac.ir/article_3654_3ff1728547e90a19351b43af63d680c0.pdf
هزینههای دفاعی
رشد اقتصادی
تراز تجاری
پسانداز و تولید ناخالص داخلی
Defence Expenditures
Economic Growth
Trade Balance
Saving
Gross Domestic Product
Iran